loading...

مسافر پیاده

هـنـــوز در سـفـــرم

بازدید : 1218
يکشنبه 10 اسفند 1398 زمان : 14:06
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

مسافر پیاده

مادرم هرشب برایم قصه‌‌‌ای می‌خواند،که میگفت:
با به دنیا آمدن کودکی جدید،زن نیز،برای دیگربار،در جهانی دیگر،متولد می‌شود.موطن جدیدش می‌شود بهشت...
من شناسنامه‌ی مادرم را دیده بودم.
مادرم اهل هیچ کجا نبود!
جای محل تولد در شناسنامه اش خالی بود.
بهشت را که دیگر در شناسنامه نمی‌نویسند...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 10
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 320
  • بازدید سال : 701
  • بازدید کلی : 54854
  • کدهای اختصاصی